توضیحات طراح قالب ArefAj Network@Network Edit Bay ArefAj موضوعات
دیگه نیازی نیست داخل گوگل بگردید!!! فقط سایت ArefAj پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:اس ام اس سرکاری, :: 22:31 :: به قلم: ArefAj
تموم دنیا یه طرف ...... ذوق نکن ...... تو هم همون طرف !!! پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:اس ام اس فلسفی, :: 10:57 :: به قلم: ArefAj
اینو بدون که اگه کسی وارد زندگیت شد و گذاشتو رفت، علاوه بر اینکه یه خاطره به جا می ذاره می تونه یه تجربه هم به جا بذاره. پس سعی کن خاطره های خوب و تجربه های مفید رو به خاطر بسپاری.... دوست داشته باش تا دوستت داشته باشن...
زندگی چیست؟ زندگی مانند اتوبوس شلوغی است که جایی برای نشستن نیست و وقتی خلوت می شود و می خواهی بشینی راننده داد می زند پیاده شوید آخر خط است.
به پایان فکر نکن .. اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند .. بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز !
در شگفتم که سلام
آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز آغاز دیدار است.
زندگی تفسیر سه کلمه است : خندیدن .... بخشیدن .... و فراموش کردن .... پس بخندو ببخش و فراموش کن!
پرسیدم دوست بهتراست یا برادر ؟ گفت: دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند.
اگر می خواهی ارزشت را نزد خدا بدانی ، نگاه کن ببین ارزش خدا نزد تو در وقت گناه چه قدر است ؟
از اینکه زندگیتان پایان می یابد نترسید ...از این بترسید که زندگی را هیچ گاه آغاز نکنید.
آسمون برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند .
اگه برای یک اشتباه هزار دلیل بیاری میشه هزار و یک اشتباه !!!
هرگز مغرور نشو! برگ وقتی می ریزه که فکر می کنه طلاست!
آنقدر از دوست داشتن در هراسیم که شاید اگر زمانی هم عشق به سراغمان بیاید نتوانیم آنرا بشناسیم (لئو بوسکالیا)
ترس از عشق، ترس از زندگی است، آنان که از عشق می گریزند، مردگانی بیش نیستند. ( برتراند راسل )
برگ سبز درخت، "معرفت کردگار" ، و برگ زرد درخت، "معرفت روزگار" است. (دکتر سنگری)
هیچ دانه ی برفی در یک بهمن عظیم به تنهایی مسئول نیست. (ولتر)
پروانه ها گاهی فراموش می کنند که زمانی کرم بوده اند. (ضرب المثل سوئدی)
گلی که همه او را ببویند عطرش را از دست می دهد. (ضرب المثل اسپانیایی)
چهار چیز است که نمیتوان آنها را بازگرداند:
سنگ ... پس از رها کردن!
حرف ... پس از گفتن!
موقعیت... پس از پایان یافتن!
و زمان ... پس از گذشتن !
شنبه 14 بهمن 1391برچسب:جملات کوتاه و آموزنده, :: 19:4 :: به قلم: ArefAj
زیباترین خوی زن ، نجابت اوست . ارد بزرگ - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - راز سعادت در این است که کاری که به تو واگذارشده دوست بداری. هاکسلی - سند پاره میشود، قول پاره نمیشود. مثل آلمانی - مهم نیست که دیگران ما را باور کنند ، مهم آن است که خود خویشتن خویش را باور کنیم . ارد بزرگ - طبیعت درمقابل عهد وپیمان بشری بی اعتناست. جورج نیکولا - درمیان ملکات ذهنی حافظه بیش ازهمه می شکفد و پیش ا زهمه می میرد. کولتون - برای آنکه کسی را با ادب بنامیم و یا وارون براین ، باید کمی درنگ کرد و زمان را به کمک گرفت . ارد بزرگ - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - من آینده را دوست دارم چون بقیه عمرم را باید در آن بگذرانم . کترینگ - برای آنکه عمر طولانی باشد ، باید آهسته زندگی کنیم . سیسرون - تندرستی پاداش نیک زیستی ست . ارد بزرگ - حکیمان مال را از برای آن دارند که محتاج لئیمان نگردند . ارسطا طالیس - تنها علاج عشق ، ازدواج است . آرت بوخونواله - جوانان ! زندگی خردمندانه می خواهند ، کهنسالان باید آگاهی بخش اندیشه های آنان باشند نه بازیگران زندگی آنان . ارد بزرگ - به گونه ای زندگی کنید که وقتی فرزندانتان به یاد عدالت ، صداقت و مهربانی می افتند ، شما در نظرشان تداعی شوید . جکسون براون - هرکس باید روزانه یک آواز بشنود ، یک شعر خوب بخواند و در صورت امکان چند کلمه حرف منطقی بزند . گوته - با ترشرویی به میان مردم رفتن ، تنها از بیماران ساخته است . ارد بزرگ - تواضع بیجا آخرین حد تکبر است . لابرویر - هیچکس بدبخت تراز کسی نیست که همیشه خوشبخت است . هلندی - به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش . ارد بزرگ - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - آنها که غائب اند ، کمال مطلوب اند و حاضرین معمولی و پیش و پا افتاده اند . گوته - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - فقط به ندای کودک درون خویش گوش بسپار نه هیچ …… کریستیان بوبن - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ریشخند باشی ! ارد بزرگ - سعادت دیگران بخش مهمی از خوشیختی ماست . رنان - با مردمان نیک معاشرت کن تا خودت هم یکی از آنان به شمار روی . ژرژهربرت - روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت . ارد بزرگ - کسی که برای خود احترام قائل است، از گزند دیگران در امان است. او کتی را بر بدن دارد که کسی را یارای پاره کردن آن نیست. هنری لانگ فلو - برای اینکه بزرگ باشی نخست کوچک باش. ضربالمثل هندی - برای اینکه پیش روی قاضی نایستی، پشت سر قانون راه برو. ضربالمثل انگلیسی - بازده روزهای سخت ، بسیار بیشتر از دوران سرخوشی ست . ارد بزرگ - اگر قدرت ندارید که با نیروی خود مشکل ها را در هم بشکنید لااقل مرد باشید که در برابر حوادث بایستید . حسن صباح - غذا را سبک کن تا ازمرض ایمن شوی . جالینوس حکیم - در سرزمین هرز سرشاخه های سبز نمی روید . حمید مصدق - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - بخشنده از دست نمی دهد او همواره در حال بدست آوردن است . ارد بزرگ - باید دنبال شادی ها گشت ولی غمها خودشان ما را پیدا می کنند . فردریش نیچه - زمین نیز مانند ما در جستجوی خوراک است و از این مردم میخورد و میآشامد . ابوالعلاء معری - اگر پی به شکوه و گستره خرد خویش ببریم هیچ گاه به گردن کشی روی نمی آوریم . ارد بزرگ - با تقوی و خوبی میتوان سعادت آفرید . زنون - زندگان، مردگانی هستند که در تعطیلات به سر می برند. موریس مترلینگ - تا چهل سالگی که مغزم خوب کار میکرد به ریاضیات و پژوهش پرداختم. از چهل تا شصت سالگی که ذهنم ضعیف شدهبود به فلسفه روی آوردم و در اواخر که بهکلی کلهام کار نمیکرد به سیاست! . برتراند راسل - برای شب پیری در روز جوانی چراغی باید تهیه کرد . پلوتارک - ریشه آدم های سست بنیاد همانند درختان ریشه در مرداب ، لرزان است . ارد بزرگ - هرگز فرصت گفتن « دوستت دارم » را از دست مده . براون - باید بر فریب حواس خود پیروز شویم . فردریش نیچه - آنکه می تواند ، انجام می دهد،آنکه نمی تواند انتقاد می کند. برناد شاو - مدیری که تنها به سود می اندیشد، مانند تنیس بازی است که به جای توپ ، چشم بر تابلو امتیازها دوخته است. ایچک آدیزس - یک زندگی مطالعه نشده ،ارزش زیستن ندارد . سقراط - همیشه بین خود و همسرت بازه ای را نگاهدار تا به خواری گرفتار نشوی . ارد بزرگ - کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند. گوته - بیش از حد لازم مهربان باش . جکسون بروان - آنهایی که آمادگی برای پاسخگویی به تجاوز دشمن را با گفتن این سخن که : ” جنگ بد است و باید مهربان بود ، درگیری کار بدیست” را رد می کنند ، ساده لوحانی هستند که خیلی زود در تنور دشمن خواهند سوخت . ارد بزرگ - افسوس که جوان نمی داند وپیر نمی تواند. محمد حجازی - چاپلوسی هم گوینده و هم شنونده رافاسد می کند. دیل کارنگی - آزادی پنجره رشد و شکوفایی کشور است بستن آن سیاهی ها در پی دارد . ارد بزرگ - برای آدم بهانه گیر همیشه بهانه وجود دارد . ضرب المثل آلمانی - دروغ آیین اربابان و بردگان , و حقیقت خدای انسان های آزاد است . ماکسیم گورکی - ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است . ارد بزرگ - یک اراده خم نشونده ، بر همه چیز، حتی بر زمان قالب می آید. شاتو بریان - زرتشت به وسیله فلسفه خود بشر را از بار سنگین مراسم ظاهری آزاد ساخت و اساس آئینش را بر آموزشهای اخلاقی نهاد . رابیندرانات تاگور - مردان پیشآهنگ ، راه را با داشته های میهنی خویش باز می کنند و نه کمک اجنبی . ارد بزرگ - نشاط و خوشدلی ، اعتماد به نفس شما را تقویت و زندگی را دلپذیرتر می سازد و باعث می شود که اطرافیان شما شادی بیشتری را احساس کنند. خوشدلی به معنی خوشخیالی و فرار از مشکلات نیست بلکه نشانه هوش و ذکاوت شماست . آنتونی رابینز - شاید مانند کودکی باشیم که در کنار دریا با سنگ ریزه ها و صدفهای زیبا بازی می کند اما غافل ار آنیم که دریایی بس بزرگ و اقیانوسی بی کران در مقابل دیدگانمان وجود دارد که در اعماق آن اسرار عظیم و شگفت انگیز نهفته است . نیوتن - مهم ترین رازهای نهان سیاست بازان ، چیزی جز پیگری اندیشه مردم کوچه و بازار نیست . ارد بزرگ - دوستی برای خود برگزین که به گاه سختی و درماندگی مددکارت باشد. بزرگمهر - - وقتی ارتباط عاشقانه ات به انتها میرسد ، فقط به سادگی بگو«همه اش تقصیر من بود . جکسون براون - کسی که همسر و کودک خویش را رها می کند ، در پی خفت ابدیست . ارد بزرگ - اگر به مهمانی گرگ می روید ، سگ خود را به همراه ببرید . گوته - وقتی نانوا نان را با دقت و وسواس می پزد و به دست مشتری میدهد ، خدا با او در کنار تنور ایستاده است . کریستیان بوبن - تقریبا هر چیزی که وجود دارد در معرض تاویل است؛ زندگی خود چیزی نیست جز ستیزه و جدال ارزش ها و مبارزه برای تاویل اندیشه ها و آرمان ها . فردریش نیچه - گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است . ارد بزرگ - من بین دیوانگی و مست فرقی نمی بینم جزاینکه دیوانگی مدت طولانیتری دارد . سه نه ک - زندگی رنج و درد نیست هدیه ایی است برای شاد بودن . مادر گیتی جام زهر بر دهان کودک خویش نمی گذارد ، او می پروراند برای بهروزی و خوشبختی . ارد بزرگ - هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم نامید نشو چرا که آرام جان دیگری در راه است . ارد بزرگ - گاه لازم است که انسان دیدگان خود راببندد ، زیرا اغلب خود را به نابینایی زدن نیز نوعی خوشبختی است . نیوتون - نفرت همان خشم و غضب است که روی هم انباشته شده است . سیسرون - برنامه داشتن ویژه گی آدمهای کارآمد است . ارد بزرگ - کسی که فکر نمی کند ، به ندرت دم فرو می بندد . نیوتن - هرگز نمی توان با آدمهای کوچک کارهای بزرگ انجام داد. سیسرون - شناور بودن خرد آدم در جهان احساس به او میدان بروز و رشد هنر را داده است . ارد بزرگ - معنی حیات را درزیبائی و قدرت اراده باید جستجو کرد. ماکسیم گورکی - برای آنکه عمر طولانی باشد، باید آهسته زندگی کنیم. سیسرون - دست استاد خویش را ببوس ، چون او هم پدر است هم پرورنده خرد . ارد بزرگ - شمشیری علیه مهربانی وجود ندارد. ضرب المثل ژاپنی - بزرگترین نابکاری آن است که بپنداریم برای آنکه برترین باشیم باید دست به ویرانگری چهره دیگران بزنیم . ارد بزرگ - رضایت وجدان تنها پس از انجام وظیفه است. اسمایلز - ارزش اخلاقی ، بسته به تعداد وظایفی است که انسان انجام می دهد. مترلینگ - ره آورد سفر در درون آدمی ، به جز خرد و پیشرفت نیست . ارد بزرگ - عشق یعنی اراده به توسعه خود با دیگری در جهت ارتقای رشد دومی. اسکات پک - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیمودهایم میتوانیم هدایت کنیم. اسکات پک - کسی داناست که می داند هیچ نمی داند. ضرب المثل فلسطینی - سعادت دیگران ، بخشی مهم از خوشبختی ماست. رنان - موبفا - با مردمان نیک معاشرت کن تا خودت هم یکی از آنان به شمار روی. ژرژ هربرت - آدمهای بزرگ و اندیشمند ، بسیار اشک می ریزند . ارد بزرگ - آن زنده که کاری نکند ، مرده به از اوست . ضرب المثل ایرانی - با دلسوزی و احترام بیشتری نسبت به دیگران رفتار کنید . آنتونی رابینز - فرومایگان پس از پیروزی ، همآورد شکست خورده خویش را به ریشخند می گیرند . ارد بزرگ - هنگامی که منتظرید دیگران هیجان را به زندگی شما بازگردانند ، برای تولید عشق و شور و نشاط به آنان وابسته می شوید و تماس خود را با منبع عشق درون خود از دست می دهید . باربارا دی آنجلیس - با تقوی و خوبی می توان سعادت آفرید. زنون - گاهی شالوده و ریشه شکست های بزرگ ، از اشتباهات بسیار ریز و کوچک سرچشمه می گیرد . ارد بزرگ - مرور زمان به خودی خود بسیاری از نگرانی ها را ازبین می برد. دیل کارنگی - اندیشه پروازگر است جایی فرودش آوریم که زیبایی خانه دارد . ارد بزرگ - امکانپذیر است که یک میلیون حقیقت را در مغز انباشت ولی هنوز بیسواد بود.آلک بورن - عصاره همه مهربانی ها را گرفتند و از آن مادر را ساختند. کریستوفر مارلو - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - آن گاه که ، زایش راهی نو را از درون خویش احساس کردی پای در راهی خواهی گذارد که پیشتر برای رسیدن بدان بسیار تلاش نموده ایی . ارد بزرگ - انسان در همان لحظه که تصمیم می گیرد آزاد باشد ؛ آزاد است. ولتر - مردی که لبخند به صورت ندارد نباید دکان باز کند. ضرب المثل چینی - سخن بدون پشتوانه ، یعنی گزاف گویی . ارد بزرگ - وظیفه چیزی است که از دیگران انتظار انجامش را داریم.اسکاروایلد - با بدیهای دیگران دل خویش را به سیاهی نیالاییم ، همواره ساز سادگیمان کوک باشد و نگاهمان امیدوار. ارد بزرگ - اندیشه کنید زیرا اندیشه کردن مایه زنده دل بودن مردم است. ناپلئون - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - تعلل و عقب انداختن کارها، یکی از شایع ترین راههای فرار از رنج است. آنتونی رابینز - رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد . ارد بزرگ - هر چه بیشتر عشق بورزید دیگران نیز مجوز آن را خواهند یافت تا عشق بیشتری به شما و نیز دیگران بورزند . باربارا دی آنجلیس - دل کیهان را اگر بگشاییم این سخن را خواهیم شنید ” هر کنشی واکنشی را در پی دارد ” پس بر این باور باشید ! همه کردار ما چه خوب و چه زشت ، بی بازگشت نخواهد بود . ارد بزرگ - از آهسته رفتن نترس ، از بی حرکت ایستادن بترس . مثل چینی - دوست مثل پول ، بدست آوردنش از نگه داشتنش آسان تر است. باتلر - کژی و ناراستی ، شکاف و رخنه گاه اندیشه اهریمن خواهد شد . ارد بزرگ - خنده کوتاهترین فاصله بین دو نفر است . ویکتور هوگو - دوستان را در خلوت توبیخ کن و در ملاءعام تحسین . اسکاروایلد - تنهایی برای جوان ارزشمند ، و برای پیر آزار دهنده است . ارد بزرگ - خود را در حالت تسلط بر حوادث ببینید، بشنوید، و احساس کنید. تا اینکه احساسی از اعتماد بصورت شرطی در شما بوجود آید و یقین کنید که با اعتماد به نفس و قدرت می توانید با هر اتفاقی مقابله کنید. آنتونی رابینز - تمامی روابط شما از عشق خواهد درخشید . باربارا دی آنجلیس - خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی ، که تنها شوی . ارد بزرگ - تکرار مادر مهارت هاست . دیل کارنگی - به زبانت اجازه نده قبل از اندیشه ات به راه افتد. ناپلئون - تنها تنهایی کارآمد است که همراه باشد با پژوهیدن و کاویدن در خرد و دانش . ارد بزرگ - تنها موسیقی مرا به شناسائی خداوند راهنمائی کرد. دوموسویه - بهترین انسان کسی است که در حق همه نیکی کند . کنفوسیوس - کار ، بهترین تسکین دهنده ، افکار پریشان ، و غم است . ارد بزرگ - وظیفه ای را که از همه به شما نزدیک تر است انجام دهید. گوته - حاصل من از فضل فقط این شدکه بر جهل خود دانا شوم. بقراط - جایی که شمشیر است آرامش نیست . ارد بزرگ - آن کس که ارده و استقامت دارد، روی شکست نمی بیند. مترلینگ - بهترین وسیله برای جلب محبت دیگران ، نیکی در باره آنها ست. روسو - ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است : نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن ، به افکار پوچ و بی ارزش . ارد بزرگ - کمال هنر در نهان داشتن هنر است . کینتلین - رمز موفقیت در ثبات قدم نهفته است . بنجامین - برای اینکه بشر بتواند در دنیا خوشبخت زندگی کند باید از قسمتی از توقعات خود بکاهد. شامفور - احمق هیچوقت سعادتمند نمی شود. سیسرون - بداندیش نخستین و آخرین مردار کردار خویش است . ارد بزرگ - از اشتباهات خود و دیگران عبرت بگیر . بزرگمهر حکیم - خطاهای دیگران را، چون خطای خویش ، تحمل کن. فنلن - سرفرازی کشور بزرگترین خواست همگانی ست . ارد بزرگ - تنها سکوت است که می تواند ما را به معرفت برساند. رادها کریشنان - بزرگترین عیب آن است که از عیب خویش آگاه نباشیم . کارلایل - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - جایگاه ارزیابی و نقد شما بر کارکرد دیگران ، می تواند آغازگاه نخستین گام شما برای سازندگی باشد . ارد بزرگ - من بیش ازهر چیز ، اعتقاد دارم که آنچه سرنوشت ما را تعیین می کند ، شرایط زندگیمان نیست ، بلکه تصمیمهای ماست. آنتونی رابینز - هر شروع دوباره ، هر رشد و تحول درونی و هر تغییر مسیری که همواره از عشق و نیاز و گرایش درونی آغاز شده باشد به سمت حقیقت ، خوشحالی ، خوشبختی و آزادی بیشتر است . باربارا دی آنجلیس - آزمودگی آدمها ، از زر هم با ارزشتر است . ارد بزرگ - نزدیک ترین چیزها مرگ و دورترین چیزها آرزوهاست. سقراط - علم و دانش کلیدی است که تمام درها باآن باز می شوند. آناتول فرانس - اگر می خواهی بزرگ شوی ، از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن . ارد بزرگ - برای اینکه دانش ملکه شود، تعلیم کافی نیست ، عمل لازم است. برنادشاو - استراحت خوب ، بهتر از غذای خوب است . ویکتور پوشه - سخنان بزرگان – جملات کوتاه – سخنان حکیمانه فلاسفه – جملات دانشمندان - امیدوار مباش دیگران همراهیت کنند ، تنها به درمان دردهای روزگار خویش بیاندیش . ارد بزرگ - دنیا سراسر زیبائی وجمال است و ما کمتر متوجه آن هستیم. پاسکال - هرکس تاریخ بداند ، هم در گذشته زندگی می کند و هم در حال . آلفرد روزنبرگ - آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند . ارد بزرگ - اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم . شکسپیر - استعداد در فضای آرام رشد میکند و شخصیت در جریان کامل زندگی . گوته - نم نم باران ، سبب بیداری خاک گشته و آن را شکوفا می کند ، خرد هم ناگهان پدید نمی آید زمانی بس دراز می خواهد و روانی تشنه باران . ارد بزرگ - بیش از هر چیز نخست بدان که چه میخواهی . فوخ - بردن ، همه چیز نیست ، اما تلاش برای بردن چرا . لومباردی - تندرستی پرشگاه روان بیدار است برای گشودن دروازه های پیروزی . ارد بزرگ - ده چیز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهیده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدی که زر بر سپاه خویش نپراگند ، مرد سپاهی که از پیکار بهراسد ، دانشمندی که چون چیزی در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکی که خود بیمار و دردمند شود . تنک مایه ای که به دروغ به سرمایه و دارایی خویش نازد ، سفله ای که بر هر کس که چیزی دارد رشک برد ، خردمندی که زود خشم بود ، و به چیز کسان طمع ورزد ، کسی که رهنمایی از نادان امید دارد ، و آنکه کارگاه و یا بنیادی عظیم را به کاهلی سپارد ، و بی خردی که خردجوی نباشد . بزرگمهر - روزنامه شگفت انگیزترین عجایب جهان نوین است . خانواده ای که لااقل یک روزنامه را نخواند و در آن دقیق نشود در قرن نوزدهم زندگی نمی کند . برودوس - دشمن ! دشمن است ، فریب زبان چرب دشمن را مخور . ارد بزرگ - دل اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند. بزرگمهر - اگر خاموش بنشینی تا دیگران به سخنت آورند ، بهتر از آنست که سخن بگویی و خاموشت کنند.سقراط - پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها . ارد بزرگ - عادتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند . شکسپیر - از استثنائـات است که کسی را بـه خاطر آنچه که هست دوست بدارند . اکثر آدمها چیزی را در دیگران دوست دارند که خود به آنها امانت می دهند : خودشان را ، تفسیر و برداشت خودشان را از او … گوته - نادر شاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود . ارد بزرگ - ماهی و مهمان دو روز اول خوب هستند ، از روز سوم بو می گیرند . اسپانیولی - اگر همه می توانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود می شد که همه می خواهند. زکریای رازی - میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست . ارد بزرگ چه قدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدنها که به این مردم آسایش و خوشبختی بخشیده است. علی شریعتی - نهال دوستی واقعی ، آهسته رشد می کند. ژرژ واشنگتن - یک اراده قوی بر هر سد و مانعی هر قدر هم قوی ، حتی بر زمان نیز غلبه می کند. بالزاک - نخستین گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودی بزرگان و ریش سفیدان است و سپس تاراج دارایی آنها . ارد بزرگ - زناشویی عبارتست از سه هفته آشنایی ، سه ماه عاشقی ، سه سال جنگ و سی سال تحمل . ویلیام تن - انسان در همان لحظه که تصمیم میگیرد آزاد باشد آزاد است . والتر - کوچک کنندگان دایره انتخابات ، با بن و ریشه آن دشمن اند . ارد بزرگ - در روز عشاق برای دوستت کارتی بفرست و روی آن بنویس : « از طرف کسیکه فکر میکند تو بینظیری » . براون - جریان زندگی چیزی جز مبارزه میان عاطفه وعقل نیست . مارک توای - یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است . ارد بزرگ - اساسا ، خوشبختی فرزند نامشروع حماقت است. همه کسانی که در جست و جوی خوشبخت بودن هستند بی خود تلاشی در بیرون از خویش نکنند اگر بتوانند ” نفهمند” می توانند ” خوشبخت ” باشند. علی شریعتی - آزادی متعلق به یک نفر نیست ، مال همه است . اسپنسر - موبفا - هر کس مرتکب اشتباهی شده ، اکتشافی هم نکرده است . گالیله - پاکدامنی و استفامت از تمام پیمانها و سوگند ها محکمتر است . مادام نکر - مرد بزرگ دیر وعده می دهدو زود انجام می دهد. کنفوسیوس - با دیگران آنگونه رفتار کن که میخواهی با تو رفتار شود . براون - خردمندان همچون باران بر اندیشه های تشنه می بارند و دگرگونی های آینده را موجب می گردند . ارد بزرگ - نیاسائید ، زندگی در گذر است . بروید و دلیری کنید ، پیش از آنکه بمیرید ، چیزی نیرومند و متعالی از خود بجای گذارید ، تا بر زمان غالب شوید . گوته - کسیکه پشت الاغ باد به غبغب بیندازد ، چون اسب سوار شود پاک دیوانه خواهد شد . ارسطاطالیس - موبفا - هیچ چیز در زندگی شیرین تر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد. من در زندگانی خود هر وقت فهمیده ام که مورد محبت کسی هستم, مثل این بوده است که دست خداوند را بر شانه خویش احساس کرده ام . چارلز مورگان - محبت را به هیچ چیز تشبیه نتوان کرد زیرا که هیچ چیز دقیق تر و لطیف تر از محبت نیست. سمنون محب - اگر شخصی باعث رنجش شما می شود، به این دلیل است که خود در اعماق وجود خود رنج می کشد و رنج او لبریز می شود. بنابراین او مستحق مجازات نیست بلکه نیازمند کمک است. این همان پیام او برای شما است. تیک نات هان - خردمندی که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمی شود . بزرگمهر - بارش باران تپش زندگی و مهربانی است . ارد بزرگ - لبخند، حتی زمانیکه بر لبان یک مرده می نشیند ، بازهم زیباست . کریستیان بوبن - بیشترین تأثیر افراد خوب زمانى احساس مى شود که از میان ما رفته باشند. امرسون - به موقع از جا برخاستن و در دوره جوانی تاهل اختیار کردن، کاری است که هرگز کسی از انجام آن پشیماننخواهد شد. بوستر - نیک بخت ترین مردم کسی است که کردار به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی . بو علی سینا - در جستجوی نور باش، نور را مییابی. آرنت - سیاستمداری که تنها به پیشروی می اندیشد دمادم برای خویش دشمن تراشی می کند . ارد بزرگ - اگر بخواهی بر عالم فرمانروا باشی باید عقل بر تو حاکم باشد . سه نه ک - موبفا - آنگاه که مردم بر داشته های خویش آگاه باشند دیگر تن به ستم نمی سپارند . ارد بزرگ - یکی از راههای خوشبختی این است که نسبت به کوچکترین نعمت ها شکرگزار باشیم . هرشل - اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما می شد سعی و عمل دیگر معنی نداشت . مترلینگ - شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند . ارد بزرگ - موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت مقدمه گستاخی است . ضرب المثل ایتالیایی - دستهایی که کمک می کنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می کنند . کوروش - یک انسان ناسپاس خوشبخت نشان بده . زیگ زیگلر - برآزندگان خواهند ساخت سرآیندگان از پس آن خواهند سرود و زمین آیندگان را بارور می سازند . ارد بزرگ - کسی که می تواند انجام می دهد و کسی که نمی تواند به دیگران یاد می دهد . جرج برنارد شاو - آنچه سبب امنیت روح می شود ایمان است . گارودی - کسی که آزادی می جوید زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد . ارد بزرگ - شما همانی هستید که فکر می کنید . کلمنت استون - اگر باور داشته باشی که می توانی , حتما می توانی . ناپلئون هیل - سخن گفتن از دوستی و دشمنی پایدار در سیاست ، خنده آور است . ارد بزرگ - کمی عقل سلیم، اندکی اغماض و قدری خوش خلقی داشته باشید، آن وقت خواهید دید در این دنیا چقدر آسوده و خوشبخت اید. سامرست موام - وقتی جوانتر بودم همه چیز را به خاطر میآوردم، حالا میخواست اتفاق افتاده باشد یا نه! . مارک تواین - آنکه با تلاش بسیار اندیشه خویش را فربه نمود ، با این وجود باز گوش به سخن این و آن سپرد ، دیگر نمی توان آینده روشنی در پیش روی او دید . ارد بزرگ - یک انسان خردمند فرصتها و شانس ها را می سازد , نه اینکه در انتظار آنها بنشیند . فرانسیس بیکن - شجاعت داشته باش تا با حقیقت رو به رو شوی . استون - در تاریکترین شب های ستم ، روشنترین ستاره ها زاده می شوند . ارد بزرگ - چیزی ساده تر از بزرگی نیست آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است. امرسون - به نتیجه رسیدن امور مهم ، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد. چاردینی - آنجا که بیم و هراس سایه افکند شادی را جایی نسیت! . ارنست اپیکور - آنچه هستید شما را بهترمعرفی می کند تا آنچه می گویید . بزرگمهر شنبه 14 بهمن 1391برچسب:اس ام اس عاشقانه, :: 18:52 :: به قلم: ArefAj
گه زندگیم در یه کاسه آب خلاصه می شد
عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟
شکر خدا نشد که عاشقت شوم
گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری
وقتی خداحافظی میکنیم
اشک خیمه زده بر صفحه ی چشم نگرانم
احساس تو چون طراوت باران است
من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
انسانهای پاک و ساده را با تمام وجود دوست دارم
تا چند نظر به روی مهتاب کنم / خود را به هوای دیدنت آب کنم
این روزها هوای مرا نداری ، خفه نمیشوی ؟ بی هوای من !
خواب دیدم که دلم بند تو بود / خواب من تعبیر لبخند تو بود
باز هم از یاد تو ، شعله به پا خواسته / آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته
دل صدچاک ما را تیغ ترحم بدرید / دل ما را به همان قیمت ارزان بخرید
زندگی چیدن سیبی است که یاید چید و رفت
قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یه لحظه دیدنش به جان میخرم
فرشته مهربون از آسمون اومد پایین و گفت:
با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را . . .
باز هم از چشمه لبهای من/تشنه ای سیراب شد سیراب شد
نه سرو و نه باغ و نه چمن می خواهم
آنکه باید بسوزد و بسازد منم / آنکه دائم بی تو میسوزد منم
هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر
ای داد دوباره کار دل مشکل شد
زندگی سخت است تو آسان بگیر
پر است خلوتم از یاد عاشقانه ی او / گرفته باز دل کوچکم بهانه ی او
هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم
قلب تنها چیزی است که شکسته اش هم کار میکنه
هنوز هم از تمام کارهای دنیا ، دلبستن به دلت بیشتر به دلم میچسبد
زخم که میخوری ، مزه مزه اش کن ، حتما نمکش آشناست !
من را از هر طرف نگاه کنی ، عاشق تو از آب در می آیم !
قلب کال من در فصل دست های تو می رسد
بند دلم را به کفش هایت گره زده بودم که هرجا رفتی دلم را با خود ببری شنبه 14 بهمن 1391برچسب:پ ن پ جدید, :: 18:45 :: به قلم: ArefAj
دوستم میپرسه تو هم مثل من به طبیعت و دریا و گل و چیزای رمانتیک علاقه داری؟ پـــ نه پـــ من فقط به زباله دونی و آشغال و توالت عمومی و چیزای چندش آور علاقه دارم!!!! دارم چایی می خورم داغ بود سوختم داداشم می پرسه سوختی؟
به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده...
*دیشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه پ ن پ و زهرمارف سوار شو بریم... میگم کلانتری؟ میگه پ ن پ میبرمت لندن
با رفقا رفتیم باغمون، سیخ های جوجه رو گذاشتیم رو منقل دیدیم چند جفت مرغ و خروس دارن کنار منقل پرسه می زنن. رفیقم میگه: لونه شون این طرفاست؟ پ ن پ اومدن فیلم ترسناک ببینن
رفتم یه قالب مرغ از تو فریزر درآوردم. دوستم میگه می خای بپزیش؟ مگم: پ ن پ خانوادش اومدن از تو سردخونه درش آوردم بدم ببرن دفنش کنن!
*مرغ عشقم مرده. درحالی که پاهاش رو به بالاست افتاده کف قفس. دوستم اومده میگه: ااا مرغ عشقت مرد؟ پ ن پ کمر درد داشت، دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس.
تو خیابون موتوریه اومد کیفم رو قاپید، یارو میپرسه: دزد بود؟ میگم: پ ن پ اومده بود امانتیش رو ببره فقط خواست هیجانش بیشتر باشه!
بهرام رادان از یه بابایی آدرس پرسید، طرف میگه ببخشید شما بازیگر نیستین؟ رادان میگه پ ن پ پیک موتوریم!
با کلی شوق و ذوق به دوستم میگم: دان 2 رو. برگشته میگه: تکواندو؟ پ ن پ دان 2 آشپزی...!
رفتم مغازه یه سبد پر خرید کردم، یارو میگه: کیسه هم می خوای؟ پ ن پ فرغون آوردم با اون می برم!
لیلی به مجنون گفت: همه این اکرا رو می کنی برا من؟ مجنون: پ ن پ من عاشق آنجلینا جولی ام، تو حریف تمرینی هستی!
داشتم تو پارکینگ نایلون های روی صندلی ماشین رو می کندم. همسایه مون اومده میگه ماشین نو خریدین؟ میگم: پ ن پ لواشکه دارم نایلونشو میکنم دور هم بخوریم!
دوستم زنگ زده خونه. گوشی رو برداشتم سلام کردم. میگه: تو خونه ای. میگم: پ ن پ لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیام خود را بگذارید... با تشکر!
منتظر مسافر بودم. خانمه اومده میگه: آقا هفت تیر میری؟ میگم بله. میگه: سوار شم؟ پ ن پ تا هفت تیر دنبالم بدو!
رفتم داروخانه. پیرمرده دفترچه بیمه رو داده به مسئول داروخانه. بعد از چند دقیقه مسئول داروخانه داروهاش رو آورده پیرمرده گفت پدرجان می بری؟ پیرمرده گفت پ ن پ همین جا می خورم! بی زحمت یک نوشابه خنک و سالاد هم بیار...
رفتم پیش صاف کار ماشین. یه نگاه به ماشین کرد میگه تصادف کردی؟ گفتم پ ن پ از جلو بندی تکراری خسته شدم گفتم برای تنوع با چکش بکوبم توش همه جاش جدید بشه!
با موتور رفتم خونه دایی ام. موتورو گذاشتم بیرون با کلاه کاسکت رفتم تو. دائیم گفت با موتور اومدی؟ گفتم پ ن پ با اف 14 اومدم!
شنبه 14 بهمن 1391برچسب:واقعا که داستان فوق العاده ای است(موی سر)(داستان عاشقانه), :: 15:9 :: به قلم: ArefAj
همسرم با صدای بلندی گفت: تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به
یه روزگار بد یه دختر کور بود که پسری رو دوست داشت پسره هم اونو خیلی دوست داشت بعد دختره میگه
اگه من بینا بودم اونوقت می فهمیدی که چقدر دوست دارم .بعد ها یکی پیدا میشه چشماشو می ده به دختره بعد دختره که بینا میشه می بینه دوست پسرش کوره ترکش می کنه ولی پسره بهش می گه برو ولی خیلی مراقب چشام باش
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد . وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
مشترک گرامي شما برنده يک شوهر خوشگل شده ايد جهت دريافت اطلاعات بيشتر به سايت شتردرخواب بيند پنبه دانه گهي لپ لپ خوردگه دانه دانه مراجعه فرماييد. باتشکر شرکت بشين تابياد رضا شاه به زور میخواست چادر رو از سر زن ها برداره هیشکی زیر بارنمیرفت حالا میخوان به زور چادر سر زن ها بکنن بازم کسی زیر بار نمیره ! یعنی لجباز تر از زنها تو کهکشان پیدا نمیشه ها! الا يا ايهاالساقي ادر کاسا و ناولها ... که عشق آسان نمود اول ولي افتاد تالار و شام و عاقد و عکاس و آرايشگر و فيلم و لباس و تاج و کفش و کيف و ساک و سکه و شمش...
زمرد بعد از عمل سقط یه مقدار سلامتی اش رو بازیافته ولی اقبال باور نمی کنه و می گه اینها همه فیلم تو بوده تا دوباره خودتو به نجیب بچسبونی که زمرد میگه موقع دریافت ازمایش نجیب هم با من بود ببین چه شوهری دارم که از یک زن مریض رو به یه زن سالم تبدیل کرد و خلاصه حرصشو در اورد . از طرفی ریحان برای اینکه اجه دست از سر شوهرش برداره به نجیب یکی از مردای شرکت رو پیشنهاد داد تا به اجه بگه با اون مرد زن دار رابطه نداشته باشه و به جاش با این مرد ازدواج کنه که بعد اجه پیش ریحان می ره و می گه تو نمی تونی برای من تصمیم بگیری.
ریحان میگه اما زندگی من هم هست تو پدر بچه من که هنوز به دنیا نیومده و پدر یوسف رو گرفتی و تو ازدواج ۱۵ ساله منو خراب کردی پس من چی بگم. از طرفی اجه بعد از این بحث پیش نجیب می ره و میگه می خواد با اون مرد ازدواج کنه. از طرفی در اخر قسمت قبل توپراک غش می کنه و چنار اونو می بره بیمارستان وقتی به هوش می اید میگه چند وقته این حالت سرگیجه رو داره و چنار به دکتر می گه ممکنه همسر من باردار باشه میگه باید تا جواب ازمایش بیاد صبرکنیم( افرینننن سه تا بچه از سه تا زن) از طرفی زمرد و نجیب می خوان یه خونه دیگه بخرن و از اون ویلا برن. از طرفی اجه رابطه اش رو با مهمت تموم می کنه چون می گه می خوام ازدواج کنم و در واقع بخاطر خود مهمت این کار رو می کنه. جواب ازمایش حاضر شده نه عفونتی وجود داره و نه توپراک حامله است پس دلیل این غش ها چیست که دکتر میگوید ازمایش های دیگری نیاز است. اقبال خانه ویلایی را فروخته و یشیم دیگر جایی برای زندگی ندارد پیش چنار می اید و می گوید من باید چکار کنم که چنار می گوید مادرم برای انتقام از نجیب و زمرد که طلاق نگرفته اند این کار را کرده است. از طرفی توپراک در شرکت اون وکیلش کار پیدا می کنه از طرفی چون یشین خونه اش رو از دست داده همه اثاث هاشو می اره خونه چنار . چنار می گه تو باز نقشه کشیدی و یشیم می گه هر طور می خوای فکر کن اما تو باید از من که بچه تو رو حامله هستم مراقبت کنی و چنار میگه این تنها کاری که برات می کنم و فکر نکن می تونی رابطه من و توپراک رو خراب کنی که یشین هم می گه خسته شدم از بس می گی توپراک. از طرفی زمرد نمی خواد جراحی کنه و سینه هایش را در بیاورد. و یشیم و چنار هر دو می رن دفتر وکیل و یشیم می خواد بدونه که چرا جکم طلاق هنوز صادر نشده که توپراک با یک سینی چای وارد می شه. از طرفی یشیم به شوهر قبلی توپراک پول داده تا حسابی تیپ بزنه و به عنوان تسلیت گفتن مرگ حوا بره خونه توپراک و دل توپراک رو یه جوری به دست بیاره چنار از دیدن توپراک اونجا تعجب می کنه و وکیل میگه توپراک برای کار در اشپزخانه امده انجا و برای یشین و چنار قهوه می اورد چنار می گه تو لازم نبود این کار رو بکنی که توپراک می گه من باید خرج خودم رو در بیارم و به این کار نیاز دارم . از طرفی یشیم به وکیل میگه که کار طلاق چی شد که وکیل میگه اگه چنار قاضی رو قانع کنه که دوستش داره کار سخت می شه که یشیم می گه پس موضوع بچه من چی می شه. از طرفی چنار به وکیل میگه توپراک هنوز زن منه و نمیخوام این کار رو بکنه پس وکیل توپراک رو به عنوان دستیارش استخدام می کنه و می گه مواظب باش از قرار ما بویی نبره که مسئله طلاق ر و داریم عقب می اندازیم. از طرفی یشیم به توپراک می گه لاله رو بیار هتل تا من ببینمش و وقتی می ره هتل چنار رو با یشیم در هتل می بینه که ناراحت می شه و چنار میگه این نقشه تو بود تا مارو با هم ببینه و یشیم می گه این مشکل تو است و من خاله لاله هستم. از طرفی شوهر سابق توپراک می فهمه که اون می خواد طلاق بگیره. وکیل لباس زیبایی برای توپراک خریده و وقتی داره از زیبای توپراک تعریف می کنه چنار اونا رو با هم می بینه و ناراحت می شه
چنار که توپراک و وکیل رو با هم در رستوران دیده حسابی حسودی می کنه به گوشی وکیل اس مس می زنه که بیا توالت و در توالت با او دعوا می کنه و می گه نباید به زن من نزدیک شی و فردا باید اخراجش کنی . از طرفی وقتی توپراک می رسه خونه چنار خیلی عصبی است و می گه کجا بودی و چرا در اون رستوران بودی توپراک می گه این برای کاره ولی چنار میگه تو زن منی و فردا باید استعفا بدی اما توپراک قبول نمی کنه در این حین چنار می پره و توپراک رو می بوسه توپراک می گه نباید این کار رو می کردی. از طرفی یشیم در بیمارستان منتظر چناره اما چنار در بیرون رستوران داشته توپراک و اون وکیل رو دید می زده و بعد هم می ره خونه و به کلی یشیم رو فراموش کرده یشین عصبانی می شه و سوار ماشین اون دکتره می شه دکتر هی دلداری اش می ده که وقتی نزدیک خونه توپراک می رسن یشین میگه چنار همیشه عاشق اون دختر می مونه و منو دوست نخواهد داشت و در ماشین رو باز می کنه و می پره پایین . دکتر می رسونتش بیمارستان. فردا چنار می ره دیدنش و ازش عذر خواهی می کنه اما یشیم محل نمی ده. زمرد پیش توپراک می ره و می گه دختر من به خاطر تو خودکشی کرده و تو مقصری توپراک می گه من از زندگی چنار میرم اما زمرد میگه اینم یه بازی دیگه تو است. اقبال خانم به چنار زنگ می زنه تا خبری بهش بده توپراک رفته استتتتتتتتتتت. چنار از نبود توپراک عصبانی می شه و با مادرش دعوا می کنه از طرفی زمرد داره برای شیمی درمانی حاضر می شه و یشیم در بیمارستان به چنار زنگ می زنه که بچه از دیروز تکون نخورده. چنار می ره بیمارستان از طرفی اون دکتره کانسل بالای سر یشیم می رسه ولی چنار بجای اینکه بالای سر یشیم باشه همش داره به موبایل توپراک زنگ می زنه و حتی نمی اید تا به صدای قلب دخترش گوش دهد. دکتر عصبانی می شود و باهاش دعوا می کنه و چنار هم عصبانی می شه و با دکتر بد رفتار می کنه. کانسل عصبانی می شه و به یشیم می گه بهتره یه دکتر دیگه برای خودت انتخاب کنی چون این پسره واقعا روی اعصاب منه. یشیم ناراحت می شه و به چنار میگه باید از کانسل عذرخواهی کنی زیرا اون تنها کسی است که من می تونم بهش اعتماد کنم از طرفی چنار قبول می کنه و می ره پیش کانسل و می گه من می دونم چرا تو نمی تونی منو تحمل کنی چون تو یشیم رو دوست داری و دکتر هم تایید میکنه. از طرفی توپراک با اون وکیله خیلی دوست شده اون وکیل یه دختر داره و زنش رو طلاق داده یه روز دخترش با زنش دعواش شده و دختره میزنه از خونه بیرون توپراک و وکیل میرن دنبالش و پیداش می کنن دختره فکر می کنه توپراک دوست دختر باباشه اما توپراک می گه من متاهل هستم. از طرفی توپراک با این دخترخیلی دوست می شه و شب می ره خونه وکیل تا دختر خوابش ببره. فردا صبح که چنار وکیل رو با توپراک می بینه خیلی عصبانی می شه و می گه چرا همه شب رو با اون مرد بودی توپراک قضیه رو توضیح می ده و چنار میگه یا همین الان با من می ای یا هیچ وقت منو نمی بینی. از طرفی اون خدمتکار توپراک بهش می گه بهتره باهاش بری چون همین طور که می بینی چنار هیچ وقت شوهر اون زن نمی شه و اونا یه خانواده تشکیل نمی دن و توپراک دودله که بره یا نه. ( اینا هم مارو کشتن یا برو یا ولش کن دیگه خیلی اب بستن به سریال حالا فرض کن جم می خواد هر قسمت اورجینال رو چند تا هم بکنه ببینید دیگه اون موقع چه اعصاب خرد کنی بشه) توپراک مردد است که ایا دنبال چنار برود یا نه او با خودش میگوید شاید ان بچه شانس این بچه شانس این را داشته باشد که با پدرش زندگی کند عروسی یکی از دوستان توپراک است و چنار و توپراک شاهدان عقد هستند. توپراک به چنار همش نگاه می کند ولی چنار سعی می کند خود رو کنترل کند و بهش نگاه نکند. یشیم می خنده و می گه یه زوجی که دارن طلاق می گیرن دارن شاهد عقد می شن چه مسخره. توپراک همش گریه می کند وقتی می فهمد که چنار با طلاق موافق شده. از طرفی چنار می خواهد برای یشیم خونه بگیره و یشیم می گه به شرطی که خونه نزدیک خونه تو باشه. بچه ریحان معلوله و ریحان اینو به مهمت می گه. از طرفی توپراک در دادگاه ناگهان میگه من طلاق نمی خوام چون شوهرم را دوست دارم و یشیم میگه این چی داره می گه. از طرفی پدر توپراک می فهمه که مرگ لاله تقصیر نجیب بوده و این موضوع رو به اقبال میگه. یشیم داره همش داد و بیداد می کنه و میگه من مدت ها منتظر این طلاق بودم تو به من قول داده بودی اما زیرش زدی. چنار هم که بهت زده داره نگاه می کنه . قاضی می گه یا ساکت می شی یا بیرونت می کنم. یشیم انقدر داد و بیداد می کنه که قاضی بیرونش می کنه و دستور زندانی شدنش رو می ده. چنار میگه این زن حامله است و نباید این کار رو بکنین اما قاضی می گه تو دخالت نکن. یشیم رو پلیس ها می برن و چنار هم دنبالش می ره. یشیم می ره زندان و چنار در نهایت ازادش می کنه و می رسونتش خونه. از طرفی پدر توپراک به اقبال گفته که نجیب مسئول مرگ لاله بوده چون اول باهاش دعوا کرده بعد با ماشین دنبالش کرده و وقتی تصادف کرده از اونجا فرار کرده اگر به بیمارستان می رسوندش ممکن بود زنده بمونه. از طرفی ریحان می خواد بچه اش رو که عقب افتاده است رو عمل کنه و در بیاره چون بچه خیلی بزرگ شده و امکان سقط نداره. چنار میره پیش توپراک و می گه چرا از قبل نگفتی همچین تصمیمی گرفتی و ما می تونستیم با کمک وکیل هامون این موضوع رو حل کنیم و این همه جنجال نمی شد. توپراک می گه من عاشقتم و نمی خوام طلاق بگیرم. چنار می گه منم عاشقتم پس قول بده دیگه هیچ وقت منو رها نکنی . توپراک می گه من تو رو با تمام وجود دوست دارم و هرگز رهات نمی کنم. توپراک و چنار هم رو می بوسند و توپراک می گه اینجا تو خیابون میگه مگه چیه تو همسر منی و در این هنگام مادر توپراک می اید بیرون و این دو رو با هم می بینه و می خنده. چنار برای توپراک یه سورپرایز داره سفر با کشتی به یک جزیره. در این قسمت فقط به سفر این دو می پردازه و در اخر چنار می گه می خوام از تو یه عالمه بچه داشته باشم و اول یه پسر. و در نهایت می گه می خوام برات یه عروسی واقعی بگیرم که مثل دفعه قبل الکی نباشه و توپراک یه ذره ناز میکنه و بعد می گه عاشقتم. ( این چنار هم کشت مارو با این بچه هاش تا اخر فیلم معلوم نیست از چند تا زن می خواد بچه دار بشه) یشیم که از رابطه دوستانه و عاشقانه توپراک و چنار عصبانی است حسابی الکل مصرف می کنه و شروع به رانندگی با سرعت بالا می کنه در حالی که دکتر هم کنارشه و یه تصادف شدید می کنه. اونو به بیمارستان میرسونن و او اسیب جدی دیده و مجبور می شن که بچه رو زودتر خارج کنن و به دنیا بیارنش. چنار میره بیمارستان اما یشیم حسابی عصبانی است و اون و مادرش رو از اتاق می اندازه بیرون. دکتر می گه ممکنه به خاطر زود به دنیا اومدن به مغز بچه اسیب رسیده باشه و باید بچه رو با شیر خودت تغذیه کنی .چنار هر روز به دیدن یشیم میره و این موضوع مادر توپراک رو ناراحت کرده که نکنه یشیم برای چنار باز نقشه بکشه ولی توپراک می گه این بچه پسرشه و باید بهش اهمیت بده. بچه یشیم خیلی کوچک است و چنار می ترسد که یشیم مادر خوبی برای این بچه نباشد و به توپراک می گوید که تو اگر مادر بچه بودی خیالم راحت بود اما این یشیم خیلی بی مسئولیت است. از طرفی یشیم برای بچه اش یک مهمانی گرفته و همه رو دعوت کرده حتی توپراک و چنار رو توپراک یه ذره ناز می کنه که نیاد بهتره ولی در نهایت او هم همراه چنار در این مهمانی شرکت میکنه. زمرد خانم سینه هایش را جراحی کرده و می خواهد سیلیکون بگذارد که نجیب مخالف این کار است. در مهمانی یشیم به توپراک می گوید من تنهایی از پس نگهداری این بچه برنمی ایم و بهتر است تو به من در نگهداری بچه کمک کنی و توپراک هم قبول می کند.
ادامه اش ...
ابراهیم با نقشه یکی از درباریان به خیانت متهم میشه واعدامش میکنن.مصطفی هم یه توسط داماد خرم فریب میخوره وطوری وانمود میشه که خواسته به سلیمان حمله کنه برای همین اون رو هم میکشن .۵سال بعدخرم میمیره وماهی دوران درفقرکنار عروسش برسر مزار پسرش زندگی میکنه .سلمان هم دریکی از فتوحاتش به طور ناگهانی میمیره وسلیم به پادشاهی میرسه واز اونجایی که خرم مرده بود سلیم ،ماهی دوران را به قصر میاره واو رو والده سلطان اعلام میکنه ومادر خودش خطاب میکنه ولی ماهی دوران میگه از این قصر متنفره وبرمیگرده وبعد از او هیچ کس نتونست حریم را به خوبی اداره کند. بر اساس تاریخ آمده است که: سلطان سلیمان ماه دوران و مصطفی را به قصر یکی از شهرهای مجاور میفرسته چون طبق سنتهای عثمانی یک شاهزاده پیش از امپراطوری باید در یک شهر کوچک سلطنت کنه البته قصد اصلی سلطان تبعید کردن ماه دورانه اما نمیگه. خرم هم یک پسر که هیچ شش تا به دنیا میاره و اولین زنی میشه که در تاریخ عثمانی رسما با یک پادشاه عثمانی ازدواج میکنه!!!! سلطان هم محمت رو بیشتر از مصطفی دوست داشته که باعث رقابت بین دو برادر میشه. طبق سنتهای عثمانی پسر اول باید سلطنت رو به ارث ببره که همین مسئله خرم رو خیلی نگران میکنه. به هر حال پسر اولش محمت بعد از ده پانزده سالی میمیره . خرم هم مصطفی را تنها مانع سر راه به سلطنت رسیدن پسر خودش میدونه به کمک وزیر دربار که ظاهرا فامیلش بوده دسیسه میکنه و وقتی سلیمان برای یک جنگ رفته از طرفی وزیر به مصطفی میگه برای کمک به پدرت با سپاهت برو از اون طرف به گوش شاه میرسونه که پسرت با لشکرش داره میاد که تو رو بکشه. شاه احمق هم باور میکنه و به محض رسیدن مصطفی اونو میکشه!!!!!!!!!!!! و اینگونه سلیم پسر خرم سلطان به سلطنت میرسه. ماه دوران هم در شهری که مزار پسرش بوده در فقر شدید زندگی میکنه تا وقتی سلیم به حکومت میرسه و براش حقوق معین میکنه. خرم هم یک سری کارهای خیریه انجام میده و بالاخره وقتی میمیره در جوار مقبره سلطان سلیمان دفن میشه . از اونجایی هم که اهل اوکراین بوده توی اوکراین مجسمه اش رو میسازن که هنوز هم هست و یک مسجد هم به نام اصلی و روسی او بنا میکنند!! و اینگونه ظالم به هر آنچه میخواد میرسه!!
وحالا بریم سر اصل مطلب:سریال حریم سلطان در شبکه دبی با فرکانس هاتبرد"فرکانس11747"27500"H هرشب ساعت 8:30 دقیقه از شبکه دبی
حالا دیگه نوبت رمزهای محبوبترین بازی گیم نت هاست. دقت كنيد كه فاصله و يا خط فاصله رمزهاي تقلب رو هم حتما تايپ كنيد.
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:رمزبازیIGI2, :: 19:9 :: به قلم: ArefAj
برای وارد کردن کدهای این بازی در منوی اول بازی کلمه NADA
را تایپ کنید و در حین بازی کدهای زیر را وارد کنید: ضد ضربه = ALLGOD همه اسلحه ها = ALLAMMO آسان شدن بازی = EASY کشتن دشمنان =
EWWW
این بازی دارای یک کد دیگه هم است که در منوی اول بازی کلید های زیر را با هم فشار دهید
تا تمام مراحل بازی آزاد شوند: LEFT SHIFT + LEFT CTRL + F7 اگر جواب نداد همین کار را در منوی OPTION انجام بدبد.
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب: رمز بازیIGI1, :: 18:56 :: به قلم: ArefAj
رمزهای بازی Project IGI 1: نکته: اين بازی نيازی به کنسول ندارد و میتوانيد کدهای آن را مانند GTA رو هوا بزنيد. نسوز کننده:allgod بینهایت خشاب:allammo آسانتر شدن بازی:easy کشتن تمامی دشمنان:ewww حتما پیش خودتان میگن همین چهارتا باید بگم شرمنده هرچی گشتم همین چهار تا رادیدم چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:رمزبازیGTA5, :: 18:34 :: به قلم: ArefAj
LXGIWYL مجموعه تفنگ 1
به غضنفر میگن 22بهمن کی؟میگه فکر کنم 13 خرداد!!!
غضنفر رو میفرستن دنبال نخود سیاه پیداش میکنه!
غضنفر تا وارد خیابون یکطرفه میشه پلیس میگرتش ، پلیسه میگه کجا با این عجله؟
زن غضنفر : بازم جلو جمع به من گفتی احمق؟
غضنفر دفتر ازدواج میزنه تبلیغ میکنه : با هر ازدواج دائم یک ازدواج موقت هدیه بگیرید.
۲ تا دیوونه رو می برن جهنم بعد ۶ ماه میان بیرون. بهشون میگن اونجا چه جور بود؟ میگه به سختی آتش رو خاموش کردیم!
به یارو میگن تا حالا لو رفتی؟ میگه نه برنامشو ردیف کن آخر هفته بریم.
یارو میره دکتر میگه شبها خواب می بینم با خرها فوتبال بازی میکنم. دکتر میگه این قرصهارو بخور. یارو میگه میشه از فرداشب بخورم؟ دکتر می پرسه چرا؟ میگه آخه امشب فیناله.
دعای غضنفر : خدایا تا زنده ایم ما را از دنیا نبر!!!
به یارو میگن شیعه هستی یا سنی ؟ میگه به حضرت عباس ما عشایریم.
یه خسیس با برق خونه همسایه شون خودکشی میکنه.
یه دارکوب با یه بلدرچین ازدواج میکنه بچه شون میشه دارچین!
توی دیوونه خونه همه دست میزدن ومی رقصیدن به جز یکی رئیس تیمارستان میگه حتما این خوب شده بفرستیمش خونه . از دیوونه میپرسن :تو چرا دست نمیزنی ؟ میگه آخه من عروسم !
غضنفر نماز خوند بهش گفتند التماس دعا گفت : سلامت باشی !
پلیس :چرا معتاد شدی معتاد: واسه اینکه میخواستم تو زندگی یه چیزی بشم !
دو بانوی مسن از شوهر هایشان صحبت میکردند . اولی گفت : من از اینکه شوهرم ناخن هایش ا میخورد خیلی ناراحتم . دومی گفت: شوهر من هم این عادت را داشت ولی من ترکش دادم . اولی:چطوری دومی :خیلی ساده دندان هایش را مدتی قایم کردم!
از یکی که خونشون نزدیک ورزشگاه آزادی بود می پرسن :آیا جو ورزشگاه رو شما هم تاثیر داشته ؟ مرد جواب میده : نه نه نه رن نا نا ایران
به غضنفر میگن برو روزنامه کیهان بگیرغضنفر میره بعد یه ساعت برمیگرده و یه الاغ رو با خودش میاره بهش میگن این چیه اوردی .میگه:اخه کیهان نبود همشهری اوردم
از غضنفر پرسیدن احساسات متضاد به چی میگن؟ غضنفر گفت: به وقتی که مادر زنتون روی ماشین آخرین سیستمتون سقوط میکنه !
غضنفر شب دوم بعد از عروسیش زنشو میکشه ازش میپرسن: چرا زنتو کشتی؟ میگه چون دختر نبود میگن چرا شب اول نکشتیش؟ میگه اخه شب اول بود. !
به یه آقا میگن که دخترتون رو بلند کردند آقاهه میگه:با چی بردنش. می گه با پاترول. آقاهه می گه ۲ در بود یا۴ در. میگه ۴ در. آقاهه میگه نگو بچه پاترول ۴ در هی میره خوشبحال دخترم که سوار پاترل ۴ در شد !
از غضنفر می پرسن ارتحال چی؟ میگه نمی دونم هر چیه از اسهال بدتره چون بابام گرفت مرد !
یه روز غضنفر بچه اش بعد از عید فطر به دنیا می آد اسمش رو می زاره پس فطرت !
یک بار غضنفر تو خیابون داشته راه میرفته دومی میگه اهای کره خر بعد غضنفر میگه اخه من اینقدر جوونم.
به غضنفر میگن اگه کل دنیا رو میدادن به تو باهاش چی کار میکردی میگه می فروختمش میرفتم خارج !
یک روز دو خروس به دنبال یک مرغ راه افتاده بودند درحالی که مرغ ناز میکرد خروس دومی به اولی گفت: ولش کن بابا تعاونی لختش را میفروشد. !
غضنفر به نامزدش گفت دوست داری فردا شب با هم غذا بخوریم ؟ نامزدش با اشتیاق فراوان گفت : البته ، با کمال میل! غضنفر : خوب به مادرت بگو غذا درست کنه من فردا شب میام خونتون !
فریبرز این انشاء را درباره دیدارش از یک باغ وحش نوشته بود : ما یک روز بعدظهر به باغ وحش رفتیم. من در آنجا تنبل ترین حیوان روی زمین را دیدم اسم این حیوان گورخر بود چون ما بعدظهر به باغ وحش رفته بودیم ، ولی با این حال گورخرها از تنبلی هنوز پیژامه هایشان را از تنشان در نیاورده بودند !
روزی غضنفر پسرش را به میهمانی می بره ، پسره بین غذا مرتب آب می خوره پدره عصبانی میشه سیلی در گوش پسرش می زنه که به جای غذا چرا داری آب می خوری ؟بعد از تمام شدن غذا پدر و پسر از مجلس خارج می شند. پدر از پسرش می پرسه آخه چرا همه اش آب می خوردی پسر میگه چون می خواستم غذای بیشتری در شکمم جا بدم ناگهان باباهه سیلی مجددی میزنه تو گوش پسرش پسره می پرسه این دیگه برای چی بود؟ پدر میگه این برای این بود که این ترفندت را باید سر غذا به من میگفتی !
غضنفر لامپ خانه اش میسوزد پماد سوختگی میمالد !
یک روز غضنفر با خانمش میرن دکتر و می گن آقای دکتر مابچه دار نمی شیم دکتره پس از معاینه میگه اشکال از شما است آقا . در جواب غضنفر می گیه: اینکه ارثی است پدرم و پدر بزرگم هم بچه دار نمی شدند !
غضنفر میبینه کوه ریزش کرده و همون موقعه یه قطار میومده فورا پیرهنشو اتش میزنه تا قطار متوجه بشه تا قطار توقف میکنه ترکه نارنجک میندازه زیره قطار میگن بابا این چه کاری بود؟ میگه بنده از بچگی علاقه شدیدی به دهقان فداکار و حسین فهمیده داشتم
معلم: نادر شاه رو کی کشت. شاگرد: اقا به خدا من نکشتم !
یه روز ۳ نفر به اسم های به من چه و به تو چه وادب میرن دزدی پلیس میاد میگیرتشون ادب میره بالای درخت از به من چه میپرسن اسمت چیه میگه به من چه ازبه توچه میپرسن اسمت چیه میگه به تو چه میگن شما ادبتون کجاست میگن مونده بالای درخت !
مرد: قسم میخوری که منو به خاطر پولهایم دوست نداری؟ زن: هزارتومن بده تا قسم بخورم!
غضنفر میره بقالی، میبینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!
هر سال موقع قرعه کشی بانک غضنفر میرفته مشهد التماس امام رضا میکرده که در قرعه کشی ماشین برنده بیشه اما هیچوقت هیچی برنده نمیشده. دوباره پامیشه میره مشهد التماس تا ازشدت خستگی خوابش میبره. امام رضا میاد به خوابش و میگه بنده خدا اول یه حساب توی بانک باز کن بعد بیا سراغ من !
غضنفر داشته راه میرفته خسته میشه شروع میکنه به دویدن!!!!!!
یارو غضنفر بچه نداشته، میره مسافرت، میاد میبینه سه تا بچه داره. ازش میپرسند: چی شد، تو که بچه نداشتی؟ میگه: والله همسایهها شرمنده کردن!
غضنفر بچه دار نمیشده، محلشون رو عوض میکنه!
غضنفر میخواسته بره شهرک آزمایش برای امتحان رانندگی , صبح ناشتا میره امتحان شهر بده !
غضنفر میبینه همسایش برفهای پشت بام روپاروکرده وریخته توکوچه.عصبانی میشه وبرفاروبازحمت زیادباسطل میبره روپشت بام خودش پهن میکنه ومیگه:اینابایدافتاب بخورن تاخشک بشن!
شنیدین وجه تشابه غضنفر با پارک چیه ؟ خوب گفتن که هر جفتشون تاب دارن !
تو نا کجا آباد می آن جمعیت مردم رو با هلیکوپتر گلباران کنند عده زیادی کشته میشن ! برسی میکنن میبینن گل و با گلدوناش پایین میانداختن !
غضنفر پشتش رو می خواسته بخارونه, دستش نمیرسیده ! صندلی زیر پاش میگذاره !
غضنفر داشته شنا می کرده مایوش سوراخ میشه غرق میشه !
# ۳۵ سال سن داشته بهش میگن چرا تا الان مجرد موندی و ازدواج نکردی ?! میگه والا تا الان برادر زن دلخواهم رو پیدا نکردم !
غضنفر داشته تو بینهایت راه می رفته یه صدای بلند به گوشش می رسه برمی گرده میبینه دوتا خط موازی خوردن بهم !
غضنفر داشته پسرشو در باب ازدواج نصیحت می کرده ! می گفته: پسرم خواستی زن بگیری برو از فامیل زن بگیر ! ببین دایت رفته زندای تو گرفته , عموت رفته زن عموتو گرفته , من اومدم مادرت و گرفتم ! حالا تو هم از فامیل زن بگیر !
سه دیوانه هم اتاقی بودن – یک روز خبر آوردن که دوتاشون بالا پایین می پرن و میگن که ما سیب زمینی هستیم و داریم تو روغن سرخ میشیم و سومی ساکت نشسته ! رییس بیمارستان هم طبق معمول رفت که این دیوونه رو مرخص کنهه. پرسید تو چرا با دوستات نیستی ؟ اون هم گفت : آخه من کف ماهیتابه چسبیدم!
دخترهای بلوند به عدم تیزهوشی معروفند!؟ روزی دو بلوند در خیایانی قدم میزدند و چشمشان افتاد به یک جعبه پودر که گوشه ای افتاده بود. اولی آنرا برداشت و بازکرد و در آینه کوچک آن نگاهی کرد و گفت ام … این قیافه آشناست ! دومی آنرا گرفت و نگاه کرد . گفت عجب احمقی هستی تو … این منم دیگه …!!
مرد نابینایی در خیابان یک رنده پیدا کرد. مدتی طولانی به این طرف و آن طرفش دست کشید. بلاخره گفت: این چرت و پرت هاچیه نوشتن!
یکبار یک همشهری یک خیار بر می داره می بره سوپرمارکت , به فروشنده می گه: ببخشید آقا خیارشور دارید؟ فروشنده هم در جواب می گه بله داریم. همشهری ما هم می گه پس بی زحمت این خیار ما رو هم بشور.
یک هواپیما تو برره سقوط می کنه تیم جستجو روز اول ۴۰۰ جسد رو پیدا میکنن , روز دوم ۶۰۰ نفر رو پیدا میکنن , روز سوم ۱۰۰۰ نفر رو پیدا میکنن . خبر به تهران می رسه از تهران بازرس ویژه می فرستن برای بررسی , می بینن که هواپیما تو قبرستان سقوط کرده بوده.
غضنفر رفته بوده مکه. تو مراسمی که باید به شیطون سنگ بزنه، یهو سنگاش تموم میشه… اونم به جاش فحش میده
غضنفر میره خواستگاری، مادر- پدر دختره بهش جواب رد میدن، میگن دختر ما داره درس میخونه. ترکه میگه: ایشکال نداره، من میرم دو ساعت دیگه برمیگردم !
غضنفر میره دکتر، میگه: آقای دکتر به دادم برس، الان دو هفتهاست هر شب تا صبح کابوس میبینم! دکتره میپرسه: چه کابوسی میبینی؟ غضنفر میبینه: هر شب خواب میبینم قورباغهها جامجهانی راه انداختن، منم هرشب وامیستم داور! دکتره میگه: ای بابا، این که خیلی ناجوره. بیا برات یک دوا مینویسم، از فردا بخور خوب میشی. غضنفر میپرسه: آقای دکتر، میشه این قرصها رو از پس فردا بخورم؟! دکتره میگه: شدنش که میشه، ولی واسه چی؟ غضنفر میگه: چون فرداشب فیناله !
تو خیابون تصادف میشه، یک وانت نیسان گردن کلفت میزنه به یک موتور، دو نفر ترک موتور بودن یکیشون سرش میخوره به جدول و جابهجا تموم میکنه، دومی فقط پاش میشکنه. خلاصه ملت جمع میشن دورشون، اون بدبختی که پاش شکسته بوده هی داد و هوار میکرده، غضنفر میره جلو بهش میگه: خجالت بکش خیابون رو گذاشتی رو سرت! تو که الحمدالله چیزیت نشده، ببین اون رفیقت بنده خدا تموم کرده اما اینقدر سر و صدا نمیکنه !
غضنفر میره لباسفروشی، میگه: ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه: بعله. غضنفر میگه: قربونت دو نخ به ما بده!
غضنفر میره بقالی، میگه: حاجآقا سیگار نخی داری؟ یارو میگه: بعله داریم. غضنفر میگه: بیزحمت یک بیست نخ به ما بده!! مرده کف میکنه، میگه: خوب مرد مؤمن یک بسته بگیر. غضنفر میگه: نه آخه بسته ای بگیرم زیاد میکشم !
ادامه اش ...
|
||
به قلم
دوستان
موضوعات مرتب
|
||